همچنان حس جديد

بازم ميخوام ازون بنويسم.اين حس و حال الانمو خيليييي وقت بود نداشتم.يه جور خوشحالي و ذوق زدگي ك هر ثانيمو زاره قشنگ ميكنه.اخلاقمو،حالمو،فكرمو...چقد تو اين وقت زندگي بهش نياز داشتم.

تازه ديدمش و خيلي نميشناسمش ولي اون انگار سالهاست منو ميشناسه.دقيقا ميدونه چي منو خوشحال ميكنه.سري فيلماي ديزنيو گرفته اورده و من اون لحظه دلم ميخواست براش بميرمممم ك انقد خوبه و بلده.

حتي نشست برام دستبند درست كرد با اينكه خيلي كار دخترونه اي ب نظرش ميومد و من هنوز از دستم درس نياوردم.

دلم نميخواد اين بار ب زين فكر كنم ك چي ميشه!اصلا ميشه يا نميشه.ميمونه يا نه.فقط ميخوام تو همين لحظه ك قلبم خوشحال هو داره كيف ميكنه بمونم و زندگي كنم.

________________________

ديوونه ي دوست داشتني از دلم كاش نري

خواستي كم باش ولي باش

ديوونه ميخوادت دلم...

پروانه...